English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2722 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditional discharge U ازادی مشروط
parole U ازادی مشروط
probation U ازادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
paroling U ازادی مشروط
probationary period U دوره ازادی مشروط
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
ministry of the interior U وزارت کشور
Home Office U وزارت کشور
interior ministry U وزارت کشور
department of the enterior U وزارت کشور
Department of the Interior [American E] U دفتر وزارت کشور
Home Office [British E] U دفتر وزارت کشور
probationer U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
probationers U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes U دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
escort guard U محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
consular convention U عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
emancipation proclamation U اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
withil U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
beside U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
edgeways U ازطرف لبه
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
parsonally U ازطرف خود
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
pronunciamento U بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dig in U جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
jailŠetc U زندانی
jailbird U زندانی
prisoner U زندانی
prisoners U زندانی
termer U زندانی
gaolbirds U زندانی
jailbirds U زندانی
gammadion U چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
run-ins U زندانی کردن
to serve time U زندانی بودن
incarcerate U زندانی کردن
run-in U زندانی کردن
incarcerates U زندانی کردن
run in U زندانی کردن
send up U زندانی کردن
send-up U زندانی کردن
incarcerated U زندانی کردن
imprisonment U زندانی شدن
send-ups U زندانی کردن
releasing a prisoner U ازادسازی زندانی
jailing U زندانی کردن
gaoling U زندانی کردن
jails U زندانی کردن
jailed U زندانی کردن
jail U زندانی کردن
gaols U زندانی کردن
gaol U زندانی کردن
prisoner of war U زندانی جنگی
politic U زندانی سیاسی
gaoled U زندانی کردن
immure U زندانی کردن
take prisoner U زندانی کردن
prisoner's dilemma U معمای زندانی
prisoners of war U زندانی جنگی
incarcerating U زندانی کردن
The fujitive ( elusive ) prisoner . U زندانی فراری
weave U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
inmates U اهل بیت زندانی
inmate U اهل بیت زندانی
extradition U تسلیم اسیر یا زندانی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
subjects U مشروط
provisional U مشروط
eventual U مشروط
conditioned U مشروط
contingents U مشروط
limited U مشروط
contingent U مشروط
pending U مشروط
provided U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
qualified U مشروط
subjecting U مشروط
subjected U مشروط
subject U مشروط
conditional U مشروط
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
probationer U زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationers U زندانی ازاد شده بقیدشرف
qoud U درزندان افگندن زندانی کردن
bar U جای ویژه زندانی درمحکمه
bars U جای ویژه زندانی درمحکمه
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
ministries U وزارت
ministry U وزارت
portfolios U وزارت
portfolio U وزارت
ministration U وزارت
departments U وزارت
department U وزارت
inalienable <adj.> U غیر مشروط
conditional contract U عقد مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
unconditional U غیر مشروط
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
conditional order U سفارش مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
pleas U وعده مشروط
on probation U در آزادی مشروط
absolute U غیر مشروط
probationer U عفو مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
plea U وعده مشروط
absolutes U غیر مشروط
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
unalterable <adj.> U غیر مشروط
probationers U عفو مشروط
provided U مشروط به انکه
conditionally U بطور مشروط
contingent U تصادفی مشروط
providing U مشروط بر اینکه
contingents U تصادفی مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
condition U مشروط کردن
foul bill of lading U بارنامه مشروط
estate at will U اجاره مشروط
provisional U شرطی مشروط
black flag U پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
Home Office U وزارت داخله
ministry of f. U وزارت دارایی
departments U وزارت خانه
ministry of war U وزارت جنگ
the foreign office U وزارت خارجه
ministry of education U وزارت فرهنگ
department of the navy U وزارت دریاداری
ministry education U وزارت فرهنگ
finance ministry U وزارت دارائی
department U وزارت خانه
vizierate U مقام وزارت
department of war U وزارت جنگ
portejeuille U کیف وزارت
finance ministry U وزارت دارایی
ministry of the interior U وزارت داخله
india office U وزارت هند
Ministry of Information . U وزارت اطلاعات
department of defense U وزارت جنگ
department of defense U وزارت دفاع
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1where is capital of iran
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com